789 .

بسم اللهمشکل این بود که مودم دانگل و نمیشد روو ویندوز 10 نصب کرد و میخواستیم 7 نصب بشه که خب گفتن نمیشه چون مدل لپ تاپ جدیده و فلان . بعد دیشب که آوردنش مودم روش نصب شد و چند ساعتی بعد دوباره همون پیام بلاک شدنو داد ! تا آخر شب سرچ و هی أم همه یه حرفو میزدن حتی سایتای خارجی که با کمک نت ترجمه شون کردم . میفهمیدمم حرفشونو اما هی فکر میکردم الان از محیط کاربری Administrator وارد شدم پس چرا نصب نمیشه ! که خب امشب که روشنش کردم .. بعله که دیشب روی اون یکی کاربر بوده !اینجوریه .. که جای اشتباهی واستادی و زوووور میزنی دُرُس شه همه چی ! نمیشه که عزیزم  . که توو خونه پنجم باشی مثلا و چیز میز بذاری روو همو بری بالا و دست دراز کنی به قصد چیدن سیبی که درختش توو خونه هشتمهسنجاق بشهـ بهـ: پرچنهـُ پرچنگیاش+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 1:17  توسط پُرچِنهـ هه  |  789 ....

بسم اللهروز دوم ، مسابقات به علت برودت هوا کنسل شد . بعد اون بین همکارا شاکی شده بودن که چرا آمـ.وزش و پـ.رورش نامه نداده از مسئولینمون محترمانه درخواست نیرو بده . من ؟ به نظرم نیازی به نامه نبود . کاری رو شخصی قبول کرده بودم اونم با قید " ان شاالله اگه بتونم و کلاس نداشته باشم " . دیگه نامه زدن و قبول درخواست از طرف مسئولین و این چیزا رو دخالت توو مسائل شخصیم میدونم ! چون به عنوان نیروی آزاد رفته بودم ، نه چون مُدرّسمبعد هی از خواهرم میپرسیدم " چی شد زمان مسابقات ؟ " و جواب شنیدم " هنوز خبری نیس " . خبری بوده در اصل به ماها اطلاع نداده بودن ! همکارمم که بهشون گفته که خانما خبر ندارن بهشون اطلاع بدین زمانو ، گویا باهاش بد رفتاری کردن که " دیر نمیشه هنوز و خبر میدیم ، حالا سرمون شلوغه ! "دو روز قبل ، ساعت هفت و خورده ای صبح ، استادم تماس گرفتن که فلانی - از مسئولین آمـ.وزش و پـ.رورش - تماس گرفته که " پرچنهـ کجاست مگه نمیاد ؟ " بعد اصرار که " حالا بیا برو .. ازشونم محترمانه گله کن که چرا نامه ندادن "من ؟ نه تنها به استادم پشت گوشی گفتم نمیرم ! که یه ربعی بعدتر که فرستادن دنبالم که آره " ما چارشنبه زنگ زدیم محل کارتون و نامه هم زدیم براشون و ببخشید که شماره از خودتون نداشتیم و حالا اومدیم دنبالتون " هم ، نعِ محکمی گفتم و نرفتم !مغرورم ؟ البته که رگه هایی ازشو دارم اما چیزی که باعث شد 789 ....

بسم الله العلیکتاب اللُمعة الدمشقیة از نامورترین کتب فقهی شیعه دوازده امامی ... از طریق شرحی که شهید ثانی بر آن نوشته اند ، بر نظام حقوقی ایران بسیار تأثیر گذاشته است نویسنده کتاب بالا که به شهید اول معروفن ، کتابو در زندان و طول هفت روز نوشتن . ایشون به جرم شیعه بودن در قلعه دمشق اعدام و بعدش همونجا به آتیش کشیده شدنیعنی این راه انقد آدم بزرگ و فهمیده و الگوی به حق داره که حالا یکی هم اون وسط با تشتِ کم عقلی و یه عده م با پوزخند دو سه روزی تیترِ سفاهت و دست بگیرن+ به هر سمتی که میری ، پیروی هر مسلکی که میشی از حق بودنش انقدی مطمئن باش که راهی برای انکارش نباشه سنجاق بشهـ بهـ: پرچنهـُ الله مددی+ نوشته شده در  جمعه بیستم بهمن ۱۳۹۶ساعت 22:13  توسط پُرچِنهـ هه  |  789 ....

بسم الله المعزخواب مفصلي بود .. به دوست نالونم گفته بودم منم اگه مدام باشم دلشونو ميزنم و ناراضي ميشن ازم .. آخرش كه خداحافظي كردم برم ، پشت سرم صدام ميكردن "حضرت خانم " :| حالا هي ذهنم مشغوله .. اين نَفس منه ؟ همينقد نزديكيم به هوا برداشتن و حالا من كي أم ها :(ديشب نتيجه نظرسنجي شاگردونه ها رو نگاه كرده بودم توو پرتالم .. راضي بودن اكثريت و خيلي خوب زده بودن و دو سه تا رأي متوسط برا بعضي موارد كلاس داري داده بودن .. نميشه هم خودتو بزني به اون راه و بگي بي انصافيه ! رأيي دادن كه ازم ديدن ، از كارم ، برخوردم .. يني ميگم قبول كنيم ايرادم داريم . داريم خب . ولي اينكه برا استاد با سابقه اي كه زندگيشونو گذاشتن ، بنويسن " سنشون زياده وقتشه بازنشسته شن " :( ميدوني ؟ يه بخشش عمل ماست ، اون ورش ادبِ دانشـ ... .. ادب !سنجاق بشهـ بهـ: پرچنهـُ پرچنگیاش, پرچنهـُ شاگردونه هاش+ نوشته شده در  چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 15:51  توسط پُرچِنهـ هه  |  789 ....

بسم الله الواسعآقا سِد رضا به در و ديوار كه ميخوره و دردش مياد ، يا وقتي از چيزي مثه صداي چرخ ترسيده ، ابروهاش صاف ميشه و چشاش خيره و " حالا كي دردش اومد " ، " ترسم نداش اصلا " طور ، خيلي مصمم بقيه كارشو انجام ميده .. آخرِ مقاومت كردن و از رو نرفتنه اين بشر بعد هر وخ ميرم توو حياط خلوت و حياتِ جاري و گياهارو ميبينم ، انگار هواي شهرمون اخم كرده و " كي گفته بهار بده ، به إي خوبي " وسط زمستون داره مقاومت ميكنه يه وخ يه چيكه برفي ، باروني چيزي از پيشش در نره ! همينقد سرتق ! سنجاق بشهـ بهـ: پرچنهـُ الله مددی, شکرت شکرت شکرت+ نوشته شده در  چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 20:47  توسط پُرچِنهـ هه  |  789 ....

بسم الله البصيرخانم سن و سال دارِ درونم چايي تازه دمشو بُرده و نشسته گوشه أمن خاطرَم و سعي ميكنه يادش بمونه اگه هيچ جايِ تا حالا اومده رو وانمونده ، بعد ازينشم جاي دلواپسي اي نيس .. دختركي اما دورتر هنوزم گاهي نگراني و حالِ اضطرار از خود بي خودش ميكنه .. هنوز انگار بزرگ شدنش دوره و دير .. انگار مونده تا يادش بمونه كسي قبل ترا ، تمام راهِ اومده و هنوز نرفته رو سپرده بود دست رحمت خودش كه گفته بود " اُفوض أمري الي الله إن الله بصير بالعباد "+ پتويي كه مشغول بافتش بودم :) پتوي مسافرتي اي رو كه قبلنا بهم هديه داده بودن ، آستر كردم و موتيفاي بافتني رو بعد از بهم وصل كردن ، وسطش دوختم :) عكسي كه بهتر نشونش ميده --» اينجـــــــآسنجاق بشهـ بهـ: فقط تو رو دارم خدا, اللهم لک الحمد حمد الشاکرین, شکرت شکرت شکرت+ نوشته شده در  پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 18:53  توسط پُرچِنهـ هه  |  789 ....

1- پادري ها :) پشتشون موكت چسبوندم كه محكم شن و موندگارتر كه چسباش نم زد به روي راستِ نمدا و كمي كثيفشون كرد .. اندازه تقريبي پادري ها 75 در 55 .. جنس نمد ، نخ عمامه .. كف موكت :) وصلِ موكت به نمد با چسب موكت با مقداري كثيف كاري و بوي سّــــ .. مدل از نت با يه كمــــــــــ دخل و تصرف :)  2- روميزي - روي اپن - :) رنگ طوسي - سرخابي 3- جا دستمال كاغذي :) سنجاق بشهـ بهـ: پرچنهـُ پرچنگیاش, پرچنهـُ إنی أسئلک باسمک العظیم الأعظم+ نوشته شده در  یکشنبه یکم بهمن ۱۳۹۶ساعت 2:47  توسط پُرچِنهـ هه  |  789 ....

بسم الله دوست طلبه م تازه ازدواج كرده . امروز كه هديه ازدواجشو ديدم وا رفتم ! كُلا هم آدم بي منظوري نيستم يا غرغرو در اين باره ، اصلا اسمِ هديه روشه ، هديه س ، لطفه .. بعد اونوخ خيليم سعي ميكنم انرژي منفي بده و حرف بي خود بزن نباشم اما با اين دوستم انقد بي رودروايسي بودم كه بگم " اسمِ طلبه كه مياد فك ميكنن ! " بقيه شو نگفتم خودش ولي فهميد منظورمو .. چرا نگاهمون به اين قشر اينجوريه ؟ فك ميكنيم گدان و صدقه سر خورِ بقيه ؟ دستشون درد نكنه ، جدا درد نكنه كه لطف ميكنن و هديه ميدن اما بهتر نيس اصلا هديه اي نباشه تا اينكه چيزي باشه كه با ديدنش كرامت و شخصيت انساني ت بره زير سؤال ؟ كثيف ، چرك و وارفته ! سنجاق بشهـ بهـ: پرچنهـُ پرچنگیاش+ نوشته شده در  دوشنبه دوم بهمن ۱۳۹۶ساعت 1:47  توسط پُرچِنهـ هه  |  789 ....